۱۳۸۸ اردیبهشت ۹, چهارشنبه

مجیدجلالی قهرمان لیگ برترفوتبال ایران شد


حمیدمظاهری :مجیدجلالی که سابق براین بعنوان آنالیزوری توانمندکه علم آنالیز رادرفوتبال ایران نهادینه کرد شناخته
میشدباحضورمقتدرانه اش درلیگ برترطی چندین سال گذشته نشان داد که میتواندتحلیل وآنالیزهای
کامپیوتری اش رادرمستطیل سبزپیاده نموده وقواعد بازی را بخوبی به اجرا درآورد او که دررویارویی با
تیم راه آهن گلایه های زیادی ازفوتبال کثیف می نمود درروزی که نتیجه بازی با ذوب آهن تیم صنعتی
هم رنگ فولاد تغییری دروضعیت تیمش درجدول نمی نمود ارائه گر فوتبال ناب پاکی گردید که موجبات
عدم قهرمانی ذوب آهن وقهرمانی استقلال راسبب شد۰ودرحالتیکه ذوب آهن حتی باتساوی قهرمان
لیگ میشدشاگردان جلالی این تیم رابا ۴گل بدرقه کردند۰جلالی این جوانمردکه درفوتبال ایران به
حق خویش نرسیده ودرسالیان گذشته علیرغم قهرمان نمودن تیم های پاس وصبا باتری پس ازاندک
زمانی برکنارگردید ادبیات جدیدی را به فوتبال این مرز وبوم دیکته نمود که جا دارد فدراسیون فوتبال و
تیم استقلال که قهرمانی اش راتنها مدیون این مرد میباشد تجلیل درخورشایسته ای ازاوبعمل آورد۰

۱۳۸۸ اردیبهشت ۵, شنبه

بمناسبت بزرگداشت شیخ بهایی

حمیدمظاهری

بهاء الدين محمد بن عزالدين حسين بن عبدالصمد بن شمس الدين محمد بن حسن بن محمد بن صالح حارثي همداني عاملي جبعي (جباعي) معروف به شيخ بهائي در سال 953 ه.ق 1546 ميلادي در بعلبك متولد شد. او در جبل عامل در ناحيه شام و سوريه در روستايي به نام "جبع" يا "جباع" مي زيسته و از نژاد "حارث بن عبدالله اعور همداني" متوفي به سال 65 هجري از معاريف اسلام بوده است.
ناحيه "جبل عامل" همواره يكي از مراكز شيعه در مغرب آسيا بوده است و پيشوايان و دانشمندان شيعه كه از اين ناحيه برخاسته اند، بسيارند. در هر زمان، حتي امروزه فرق شيعه در جبل عامل به وفور مي زيسته اند و در بنياد نهادن مذهب شيعه در ايران و استوار كردن بنيان آن مخصوصاً از قرن هفتم هجري به بعد ياري بسيار كرده و در اين مدت پيشوايان بزرگ از ميان ايشان برخاسته اند و خاندان بهائي نيز از همان خانواده هاي معروف شيعه در جبل عامل بوده است.
بهاءالدين در كودكي به همراه پدرش به ايران آمد و پس از اتمام تحصيلات، شيخ الاسلام اصفهان شد. چون در سال 991 هجري قمري به قصد حج راه افتاد، به بسياري از سرزمينهاي اسلامي از جمله عراق، شام و مصر رفت و پس از 4 سال در حالي كه حالت درويشي يافته بود، به ايران بازگشت.
وي در علوم فلسفه، منطق، هيئت و رياضيات تبحر داشت، مجموعه تأليفاتي كه از او بر جاي مانده در حدود 88 كتاب و رساله است. وي در سال 1031 ه.ق در اصفهان درگذشت و بنا بر وصيت خودش جنازه او را به مشهد بردند و در جوار مرقد مطهر حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام جنب موزه آستان قدس دفن كردند.

شخصيت ادبي شيخ بهايی:
ـ بهائي آثار برجسته اي به نثر و نظم پديد آورده است. وي با زبان ترکي نيز آشنايي داشته است. عرفات العاشقين (تأليف 1022ـ 1024)، اولين تذکره اي است که در زمان حيات بهائي از او نام برده است.
بهترين منبع براي گردآوري اشعار بهائي، کشکول است تا جائي که به عقيده برخي محققان، انتساب اشعاري که در کشکول نيامده است به بهائي ثابت نيست. از اشعار و آثار فارسي بهائي دو تأليف معروف تدوين شده است؛ يکي به کوشش سعيد نفيسي با مقدّمه اي ممتّع در شرح احوال بهائي، ديگري توسط غلامحسين جواهري وجدي که مثنوي منحول « رموز اسم اعظم » (ص 94 ـ 99) را هم نقل کرده است. با اين همه هر دو تأليف حاوي تمام اشعار و آثار فارسي شيخ نيست.
اشعار فارسي بهائي عمدتاً شامل مثنويّات، غزليّات و رباعيّات است. وي در غزل به شيوه فخرالدين عراقي و حافظ، در رباعي با نظر به ابو سعيد ابوالخير و خواجه عبدالله انصاري و در مثنوي به شيوه مولوي شعر سروده است. ويژگي مشترک اشعار بهائي ميل شديد به زهد و تصوّف و عرفان است. ازمثنوّيات معروف شيخ مي توان از اينها نام برد: «نان و حلوا يا سوانح سفر الحجاز»، اين مثنوي ملمّع چنانکه از نام آن پيداست در سفر حج و بر وزن مثنوي مولوي سروده شده است و بهائي در آن ابياتي از مثنوي را نيز تضمين کرده است. او اين مثنوي را به طور پراکنده در کشکول نقل کرده و گردآورندگان ديوان فارسي وي ظاهراً به علت عدم مراجعه دقيق به کشکول متن ناقصي از اين مثنوي را ارائه کرده اند.
«نان و پنير»، اين اثر نيز بر وزن و سبک مثنوي مولوي است؛ «طوطي نامه» نفيسي اين مثنوي را که از نظر محتوا و زبان نزديکترين مثنوي بهائي به مثنوي مولوي است، بهترين اثر ادبي شيخ دانسته و با آنکه آن را در اختيار داشته جز اندکي در ديوان بهائي نياورده و نام آن را نيز خود براساس محتوايش انتخاب کرده است.
«شير و شکر»، اولين منظومه فارسي در بحر خَبَب يا مُتدارک است. در زبان عربي اين بحر شعري پيش از بهائي نيز مورد استفاده بوده است. « شير و شکر » سراسر جذبه و اشتياق است و علي رغم اختصار آن (161 بيت در کليات، چاپ نفيسي، ص 179 ـ 188؛ 141 بيت در کشکول، ج 1، ص 247 ـ 254) مشحون از معارف و مواعظ حکمي است، لحن حماسي دارد و منظومه اي بدين سبک و سياق در ادب فارسي سروده نشده است؛ مثنويهايي مانند «نان و خرما»، «شيخ ابوالپشم» و «رموز اسم اعظم» را نيز منسوب بدو دانسته اند که مثنوي اخير به گزارش مير جهاني طباطبائي (ص 100) از آنِ سيد محمود دهدار است. شيوه مثنوي سرايي بهائي مورد استقبال ديگر شعرا، که بيشتر از عالمان اماميّه اند واقع شده است. تنها نثر فارسي بهائي که در ديوان هاي چاپي آمده است، « رساله پند اهل دانش و هوش به زبان گربه و موش » است.
بهائي در عربي نيز شاعري چيره دست و زبان داني صاحب نظر است و آثار نحوي و بديع او در ادبيات عرب جايگاه ويژه اي دارد. مهمترين و دقيقترين اثر او در نحو، « الفوائد الصمديّه » معروف به صمديّه است که به نام برادرش عبدالصمد نگاشته است و جزو کتب درسي در مرحله متوسط علم نحو در حوزه هاي علميّه است. اشعار عربي بهائي نيز شايان توجه بسيار است. معروفترين و مهمترين قصيده او موسوم به « وسيله الفوزوالامان في مدح صاحب الزّمان عليه السلام » در 63 بيت است که هر گونه شبهه اي را در اثناعشري بودن وي مردود مي سازد. بهائي در ارجوزه سرايي نيز مهارت داشت و دو ارجوزه شيوا يکي در وصف شهر هرات به نام « هراتيه يا الزّهره » (کشکول، ج1،ص 189 ـ 194) و ديگر ارجوزه اي عرفاني موسوم به « رياض الارواح » (کشکول، ج1، ص225 ـ 227) از وي باقي مانده است. دوبيتيهاي عربي شيخ نيز از شهرت و لطافت بسياري برخوردار بوده که بيشتر آنها در اظهار شوق نسبت به زيارت روضة مقدّسه معصومين عليه السلام است.
شيخ محمدرضا فرزند شيخ حرّعاملي (متوفي 1110) مجموعه لطيفي از اشعار عربي و فارسي شيخ بهائي را در ديواني فراهم آورده است. اشعار عربي وي اخيراً با تدوين ديگري نيز به چاپ رسيده است. بخش مهمي از اشعار عربي بهائي، لُغَز و معمّاست.
از بررسي شيوه نگارش بهائي در اکثر آثارش، اين نکته هويداست که وي مهارت فراواني در ايجاز و بيان معمّا آميز مطالب داشته است. وي حتي در آثار فقهي اش اين هنر را به کار برده که نمونه بارز آن «رسائل پنجگانه الاثناعشرّيه »، است. اين سبک نويسندگي در « خلاصه الحساب، فوائد الصمّديه، تهذيب البيان و الوجيزه في الدرايه » آشکاراتر است. بهائي تبحّر بسياري در صنعت لغز و تعميه داشته و رسائل کوتاه و لغزهاي متعدّد و معروفي به عربي از وي بر جا مانده است. مانند:
« لغزالزبده » ( لغزي است که کلمه زبده از آن به دست مي آيد )، « لغزالنحو »، « لغزالکشّاف »، « لغزالصمديه »، « لغزالکافيه » و « فائده ». نامدارترين اثر بهائي الکشکول، معروف به «کشکول شيخ بهائي» است که مجموعه گرانسنگي از علوم و معارف مختلف و آينه معلومات و مشرب بهائي محسوب مي شود.
بهائي در شمار مؤلفان پر اثر در علوم مختلف است و آثار او که تماماً موجز و بدون حشو و زوايد است، مورد توجه دانشمندان پس از او قرار گرفته و بر شماري از آنها شروح و حواشي متعدّدي نگاشته شده است. خود بهائي نيز بر بعضي تصانيف خود حاشيه اي مفصّل تر از اصل نوشته است. از برجسته ترين آثار چاپ شده بهائي مي توان از اينها نام برد: «مشرق الشمسين و اکسير السعادتين» ( تأليف 1015)، که ارائه فقه استدلالي شيعه بر مبناي قرآن (آيات الاحکام) و حديث است. اين اثر داراي مقدمه بسيار مهمي در تقسيم احاديث و معاني برخي اصطلاحات حديثي نزد قدما و توجيه تعليل اين تقسيم بندي است. از اثر مذکور تنها باب طهارت نگاشته شده و بهائي در آن از حدود چهارصد حديث صحيح و حسن بهره برده است؛ «جامع عباسي»، از نخستين و معروفترين رساله هاي علميّه به زبان فارسي؛ « حبل المتين في اِحکام احکام الدّين » (تأليف 1007) در فقه که تا پايان صلوه نوشته است و در آن به شرح و تفسير بيش از يکهزار حديث فقهي پرداخته شده است؛ « الاثنا عشريه » در پنج باب طهارت، صلات، زکات، خمس، صوم و حج است. بهائي دراين اثر بديع، مسائل فقهي هر باب را به قسمي ابتکاري بر عدد دوازده تطبيق کرده است، خود وي نيز بر آن شرح نگاشته است.
«زبده الاصول» اين کتاب تا مدتها کتاب درسي حوزه هاي علمي شيعه بود و داراي بيش از چهل شرح و حاشيه و نظم است. « الاربعون حديثاً » (تأليف 995) معروف به اربعين بهائي ؛ « مفتاح الفلاح » (تأليف 1015) در اعمال و اذکار شبانه روز به همراه تفسير سورة حمد. اين اثر کم نظير که گفته مي شود مورد توجه و تأييد امامان معصوم عليه السّلام قرار گرفته است.
«حدائق الصالحين» (ناتمام)، شرحي است بر صحيفة سجاديه که هر يک از ادعية آن با نام مناسبي شرح شده است. از اين اثر تنها الحديقه الهلاليّه در شرح دعاي رؤيت هلال (دعاي چهل و سوم صحيفة سجاديه) در دست است.
«حديقة هلاليّه » شامل تحقيقات و فوائد نجومي ارزنده است که ساير شارحان صحيفه از جمله سيّد عليخان مدني در شرح خود موسوم رياض السالکين از آن بسيار استفاده کرده اند. همچنين فوائد و نکات ادبي، عرفاني، فقهي و حديثي بسيار در اين اثر موجز به چشم مي خورد.

خدمات شيخ بهائي:
در عرف مردم ايران، شيخ بهائي به مهارت در رياضي و معماري و مهندسي معروف بوده و هنوز هم به همين صفت معروف است، چنانكه معماري مسجد امام اصفهان و مهندسي حصار نجف را به او نسبت مي دهند. و نيز شاخصي براي تعيين اوقات شبانه روز از روي سايه آفتاب يا به اصطلاح فني، ساعت آفتاب يا صفحه آفتابي و يا ساعت ظلي در مغرب مسجد امام (مسجد شاه سابق) در اصفهان هست كه مي گويند وي ساخته است.
در احاطه وي در مهندسي مساحي ترديد نيست و بهترين نمونه كه هنوز در ميان است، نخست تقسيم آب زاينده رود به محلات اصفهان و قراي مجاور رودخانه است كه معروف است هيئتي در آن زمان از جانب شاه عباس به رياست شيخ بهائي مأمور شده و ترتيب بسيار دقيق و درستي با منتهاي عدالت و دقت علمي در باب حق آب هر ده و آبادي و محله و بردن آب و ساختن ماديها داده اند كه هنوز به همان ترتيب معمول است و اصل طومار آن در اصفهان هست.
ديگر از كارهاي علمي كه به بهائي نسبت مي دهند طرح ريزي كاريز نجف آباد اصفهان است كه به نام قنات زرين كمر، يكي از بزرگترين كاريزهاي ايران است و از مظهر قنات تا انتهاي آبخور آن 9 فرسنگ است و به 11 جوي بسيار بزرگ تقسيم مي شود و طرح ريزي اين كاريز را نيز از مرحوم بهائي مي دانند.
ديگر از كارهاي شيخ بهائي، تعيين سمت قبله مسجد امام به مقياس چهل درجه انحراف غربي از نقطه جنوب و خاتمه دادن به يك سلسله اختلاف نظر بود كه مفتيان ابتداي عهد صفوي راجع به تشخيص قبله عراقين در مدت يك قرن و نيم اختلاف داشته اند.
يكي ديگر از كارهاي شگفت كه به بهائي نسبت مي دهند، ساختمان گلخن گرمابه اي كه هنوز در اصفهان مانده و به حمام شيخ بهائي يا حمام شيخ معروف است و آن حمام در ميان مسجد جامع و هارونيه در بازار كهنه نزديك بقعه معروف به درب امام واقع است و مردم اصفهان از دير باز همواره عقيده داشته اند كه گلخن آن گرمابه را بهائي چنان ساخته كه با شمعي گرم مي شد و در زير پاتيل گلخن فضاي تهي تعبيه كرده و شمعي افروخته در ميان آن گذاشته و آن فضا را بسته بود و شمع تا مدتهاي مديد همچنان مي سوخت و آب حمام بدان وسيله گرم مي شد و خود گفته بود كه اگر روزي آن فضا را بشكافند، شمع خاموش خواهد شد و گلخن از كار مي افتد و چون پس از مدتي به تعمير گرمابه پرداختند و آن محوطه را شكافتند، فوراً شمع خاموش شد و ديگر از آن پس نتوانستند بسازند. همچنين طراحي منار جنبان اصفهان كه هم اكنون نيز پا برجاست به او نسبت داده مي شود.

استادان شيخ بهائي:
آن طور كه مؤلف عالم آرا آورده است، استادان او بجز پدرش از اين قرار بوده اند: "تفسير و حديث و عربيت و امثال آن را از پدر و حكمت و كلام و بعضي علوم منقول را از مولانا عبدالله مدرس يزدي مؤلف مشهور حاشيه بر تهذيب منطق معروف به حاشيه ملا عبدالله آموخت. رياضي را از ملا علي مذهب ملا افضل قاضي مدرس سركار فيض كاشاني فرا گرفت و طب را از حكيم عماد الدين محمود آموخت و در اندك زماني در منقول و معقول پيش رفت و به تصنيف كتاب پرداخت."
مؤلف روضات الجنات استادان او را پدرش و محمد بن محمد بن محمد ابي الطيف مقدسي مي شمارد و گويد كه صحيح بخاري را نزد او خوانده است. علاوه بر استادان فوق در رياضي، بهائي نزد ملا محمد باقر بن زين العابدين يزدي مؤلف كتاب مطالع الانوار در هيئت و عيون الحساب كه از رياضي دانان عصر خود بوده نيز درس خوانده است.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۳, پنجشنبه

بزرگداشت سعدی

ه

























سعدی يکي از بزرگـترين شاعـران ايران است کـه بـعـد از فردوسي ادب فارسي را به نور خـيره کنندهً خـود روشن ساخـت. اين روشني با چـنان نيرويي هـمراه بود که هـنوز پـس از گـشت هـفت قـرن تمام از تاثـير آن کـاسته نشده و اين اثـر پارسي هـنوز پابرجـا و استوار است. از احـوال شاعـر در ابتداي زندگـيش اطـلاعي در دست نـيست، اما آنچـه مسلم است، دانش وسيعـي اندوخـته بود. در حدود سال 606 هـجـري در شهـر شيراز در خـانداني کـه هـمه از عالمان دين بودند، چـشم به جـهان گـشود. مقـدمات عـلوم ادبي و شرعـي را در شيراز آموخت و سپس در حدود سال 620 براي اتمام تحـصيلات به بغـداد رفت و در مدرسه نظاميه آن شهـر به تحـصيل پـرداخت.
مرا در نظاميه آواز بود شب و روز تـلقـين و تکـرار بود
بعـد از اين سفـر سعـدي به حـجاز، شام، لبـنان، و روم رفته چـنان کـه در اين ابـيات مشخص است :
بسر بردم ايام با هـر کسي ز هـر خرمني خوشه اي يافتم
در اقصاي عـالم بگـشتم بسيتمتع به هـر گوشه اي يافتم
سفـري کـه سعـدي در حـدود سال 620 آغـاز کرده بود، مقارن سال 655 با بازگـشت به شيراز پايان گـرفت و از آن پس زندگـي را به آزادگـي و ارشاد و خـدمت خـلق گـردانـيد. سـعـدي عـمر خـود را به سرودن غـزل ها و قـصائد و تاليفات رسالات مختـلف و وعـظ مي گـذراند. در اين دوره يکـبار نـيز سفري به مکـه کرد و از راه تـبريز به شيراز بازگـشت. نکـته مهـم در زندگي سعـدي اين است که در زمان زندگـيش شهـرت و اعـتبار خاصي گـرفت و سخـنانش مورد استـقبال شاعـران هـم عصرش قرار گرفت، آنچـنانکـه يکي از آنهـا بنام سيف الدين محـمد فرغـاني، چـنان شيفـته آثـار سعـدي بود کـه عـلاوه بر استـقبال از چـندين غـزل او چـند قصيده هـم در مدح او ساخته و براي او فرستاده که يکي از نمونه هاي آن در اينجا است :
چـنان دان که زيره به کرمان فرستم
به جـاي سخن گـر به تو جـان فرستم
سعـدي هـمچـنان به اندوختن و سرودن روزگـار مي گـرانيد و عـمر پـربار خـود را بدين گـونه سپـري مي کـرد اما اين بزرگ هـمواره سعـي و تلاش خـود را کافـي ندانسته، چـنانکـه در آغاز گـلستان مي گـويد :
يک شب تاًمل ايام گـشته مي کـردم و بر عـمر تـلف کرده خـود تاًسف مي خورم و سنگ سراچـه دل را به الماس آب ديده مي سفتم و اين ابيات را مناسب حال خـود يافتم
چـون نگـه مي کنم نمانده بسي مگـر اين پـنج روزه در يابي کوس رحـلت زدند و بار نساخت
هـردم از عـمر مي رود نفسي اي که پـنجاه رفت و در خـوابي خـجـل آنکـس کـه رفت و کار نساخت
به تصريح خـود شاعـر اين ابـيات مناسب حال او در تاًسف بر عـمر از دست رفته و اشاره به پـنجاه سالگـي وي، سروده شده است و چـون آنهـا را با دو بـيت زير که هـم در مقـدمهً گـلستان از باب ذکـر تاريخ تاليف کـتاب آمده است :
ز هـجـرت ششصد و پنجاه و شش بودحوالت با خدا کرديم و رفـتيم
در اين مدت که ما را وقـت خـوش بودمراد ما نصيحت بود گـفتـيم
سعـدي هـم در شعـر و هـم در نـثر سخـن فارسي را به کمال رسانده است و از ميان آثـار منظوم او، گـذشته از غـزليات و قصائد مثـنوي مشهـوري که به سعـدي نامه و بوستان شهـرت دارد، اين منظومه در اخـلاق و تربـيت و وعـظ است و در ده باب تـنظيم شده است : 1 - عـدل 2 - احـسان 3 - عـشق - 4 - تواضع 5 - رضا 6 - ذکـر 7 - تربـيت 8 - شکـر 9 - توبه 10 - مناجات و ختم کتاب.
مهـمترين اثـر سعـدي در نثـر، کتاب گـلستان است که داراي يک ديباچـه و هـشت باب است : سيرت پادشاهـان، اخلاق درويشان، فضيلت و قناعـت، فوايد خـاموشي، عـشق و جـواني، ضعـف و پـيري، تاًثـير تربـيت و آداب صحـبت.
فوت سعـدي : وفات سعـدي را در ماًخـذ گـوناگـون به سال هاي " 694 - 695 " و " 690 - 691 " نوشته اند.

۱۳۸۸ فروردین ۳۰, یکشنبه

بزرگداشت عطارنیشابوری

عطارنيشابوري، شيخ فريدالدين (تولد بين 512 الي 537 _وفات 627 ه.ق):
شيخ فريدالدين محمد مشهور به عطار كه يكي از بزرگان و پيشوايان و
گويندگان مذهب عرفان است در نيشابور تولد يافت. تاريخ قطعي تولد وي معلوم
نيست. در هر صورت مي‌توان گفت كه وي در اواسط قرن ششم يعني اواخر
دوره‌ي سلجوقيان در خراسان به دنيا آمد. از اخبار و قراين نيز چنين به دست
مي‌آيد كه عطار عمر درازي داشته و شايد به حدود صد سال يا بيشتر رسيده
است. عطار روزگار جواني را با تحصيل معارف و خدمت مشايخ و تهذيب
نفس وكسب علم گذراند و در خدمت مجدالدين بغدادي شاگرد نجم الدين كبري به
كسب مقامات پرداخت تا سرانجام خود به مقام ارشد رسيد، وكعبه ي اهل دل
گرديد. به موجب بعضي اخبار و به فحواي اشعاري كه به وي نسبت داده
شده، مسافرت هاي بسيار كرده و مصر و دمشق و مكه و هند و تركستان
راسياحت كرده است. لقب عطار به واسطه ي اين است كه داروفروشي
مي كرد و درضمن بيماران اين را معالجه هم مي نمود.
مهمترين آثار شيخ ديوان قصائد و غزليات اوست كه در حدود ده هزار بيت
است.
دوم مثنوي منطق الطير وسوم، تذكرة الاواليا. در شرح احوال عارفان و
مكارم پيشوايان طريقت است . وي در سال 627ه‍ق در آشوب مغول كشته شد.
تربت وي در شاريخ واقع در جنوب نيشابور است. آثار ذيل از اوست:
اسرار نامه ـ الهي نامه ـ مصيبت نامه ـ جواهرالذات ـ وصيت نامه ـ
بلبل نامه ـ حيدرنامه ـ اشترنامه ـ مختارنامه ـ شاهنامه ـ خسرونامه ـ
مظهرالعجايب ـ هيلاج نامه ـ لسان الغيب ـ مفتاح الفتوح000

تاريخچه نيروي زميني ارتش

به طور كلي بررسي تاريخچه تشكيل نيروي زميني در ايران را مي‌توان از زمان شروع تاريخ مدون آن يعني دوره مادها مورد بررسي قرار داد كه افراد اين نيرو به دو دسته سواره نظام و پياده نظام تقسيم مي‌شدند.

نويسنده وبلاگ "دلاوران " مطلبي را با عنوان "تاريخچه نيروي زميني ارتش " در جديد‌ترين پست وبلاگ خود منتشر كرده است.
برپايه اين گزارش در بخشي از اين مطلب آمده است:

به طور كلي بررسي تاريخچه تشكيل نيروي زميني در ايران را مي‌توان از زمان شروع تاريخ مدون آن يعني دوره مادها مورد بررسي قرار داد كه افراد اين نيرو به دو دسته سواره نظام و پياده نظام تقسيم مي‌شدند؛ سپس با تشكيل حكومت هخامنشيان توسط كوروش هخامنشي، اين نيروها تحت فرماندهي يك نفر درآمده و شكل و سازمان منسجم‌‌تري يافتند. در زمان داريوش هخامنشي استعداد نيروي زميني به 700 ‌هزار نفر افزايش يافت و رسته‌هاي پياده، سواره، اراده‌سواران، مهندسان، نفت اندازان، كارگزاران و سربازان جاويد شكل گرفت.
اشكانيان اما، نيروي زميني را به دو گروه سواران و پيادگان تقسيم كردند و اهميت بيشتري براي رسته سواران قائل بودند. در دوره ساسانيان هم پادگان‌هاي هميشگي ايجاد شد و هزينه سپاهيان و مزد سربازان از سوي دولت پرداخت گرديد.
پس از آمدن مسلمانان به ايران و فروپاشي حكومت ساسانيان، اميران عرب، نيروهايي نيز از ايرانيان در زير فرمان خود داشتند كه در ميدان‌هاي جنگ پيكار مي‌كردند و پس از مدتي همين نيروها علم استقلال برافراشتند و در گوشه و كنار ايران حكومت‌هايي تشكيل دادند كه داراي ارتش مخصوص خود بود و در اين ارتش‌ها، همان شيوه‌هاي جنگ نياكان خود را به كار مي‌بردند. صفاريان، ديلميان سامانيان و ساير حكومت‌هاي متقارن از جمله اين حكومت‌ها بودند. با روي كار آمدن صفويان، ارتش داراي سازماني متشكل و هماهنگ‌تر شد و نيروي زميني ارتش به چهار دسته:
1- سواران 2- پيادگان 3- توپچيلر (توپخانه) 4- نسقچيلر (راهدار و راهبان سپاهيان) تقسيم گشت.
وضعيت نيروي زميني در دوره افشاريه هم تقريباً شبيه زمان صفويه بود، اما با كشته شدن نادرشاه، آرامش و مركزيتي كه او پديد آورده بود، به يكباره از ميان رفت و آشفتگي و بي سرو ساماني در ارتش تا نخستين دهه سيزدهم هجري و آغاز فرمانروايي آقا محمد خان قاجار ادامه يافت.
در دوره قاجاريه با همت و تلاش ميرزا تقي خان امير كبير كه به حق مقام شامخي در تاريخ ارتش ايران دارد و سپس عباس ميرزا، سازمان ارتش ايران مجدداً به صورت منسجم و هماهنگي در آمد و ارتش ايران به ده تومان تقسيم شد كه هر تومان متشكل از چهار تا 11 فوج و فرمانده هر فوج يك سرتيپ بود.
به طور كلي نيروي زميني ارتش اين دوره را بخش‌هاي زير تشكيل مي‌دادند:
1- قشون جنوب ايران 2- ديويزيون قزاق 3- بريگاد مركزي 4- نظام ايالات و ولايات 5- قواي داوطلب شرقي 6- ژاندارمري 7- امنيه و قواي مشابه 8- پليس منظم 9- پليس ايالات و ولايات
در دوره حكومت رضاخان پهلوي توجه زيادي به امر نظام و اصلاحات وسيع در ارتش مي‌شد. در ضمن اين اصلاحات، ايران به پنج حوزه نظامي بزرگ تقسيم شد كه بايد آن را مبدأ تشكيل نيروي زميني ارتش به صورت اصولي و تقريباً به شكل امروزي آن دانست. اين پنج حوزه شامل لشگر مركز، لشگر شمال غرب، لشگر شرق يا خراسان، لشگر جنوب و لشگر غرب مي‌شد. سپس طي سال‌هاي 1314 تا 1320، تحولات اساسي ديگري در سازمان نيروي زميني ارتش به وجود آمد و اين سازمان شامل پنج لشگر، 4 تيپ مستقل، 2 واحد توپخانه 105 بلند و ضد هوايي شد. در سال 1314 شمسي، درجات نظامي نيز تعيين و اعلام گرديد.
در اين زمان، مدارس مختلف نظامي مانند مدرسه ديويزيون(براي ديويزيون قزاق)، مدرسه نظام مشير‌الدوله(براي بريگاد مركزي)، مدارس افسيه و سوزافسيه(براي ژاندارمري و كلاسهاي بيطاري) كه قبلاً در زمان قاجاريه تشكيل شده بودند، درهم آميخته شدند و براي اولين بار مؤسسه‌اي به نام مدارس نظام كل قشون ايجاد گرديد، در ادامه، اين مدارس به سه مدرسه جداگانه:
1- مدرسه ابتدايي نظام 2- مدرسه متوسطه نظام 3- مدرسه عالي نظام
تبديل شدند، كه نام اين سه مدرسه نيز در سال 1314 به ترتيب به دبستان نظام، دبيرستان نظام و دانشكده افسري تغيير يافت.

*نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران

پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران و پيدايش تغيير و تحولات اساسي در بخش‌هاي مختلف كشور، از جمله ارتش، نيروهاي انقلابي موجود در ارتش كه بيشتر آنان طي سال‌هاي گذشته نيز هدايت افراد انقلابي و مذهبي ارتش را بر عهده داشتند، با توجه به وضعيت كشور و بروز هرج و مرج در نقاط مرزي، در زمان شروع تهاجم رژيم عراق به كشورمان، نيروهاي ارتش از انسجام و هماهنگي لازم برخوردار نبودند، اما در عين حال، اولين بخش از مردم كشورمان نيز كه به مقابله با دشمن متجاوز شتافتند، نيروهاي زميني و هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران بودند.
نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران در طول هشت سال دفاع مقدس، 45 عمليات گسترده و مؤثر بر عليه نيروهاي متجاوز انجام داد كه بيشتر آنها منجر به آزادسازي بخش عمده‌اي از خاك اشغال شده كشورمان شد و ضربات جبران ناپذيري بر پيكره ماشين جنگي عراق وارد گرديد.
همزمان با عمليات‌هاي نظامي اين نيرو، پرسنل فداكار و متعهد جهاد خود كفايي آن، دوشادوش ساير پرسنل درگير جنگ، ضمن بازسازي و تعمير و تدارك وسايل، قطعات آسيب ديده منشأ خدمات بسيار ارزشمندي براي نيروهاي نظامي كشور شدند و اقدام به ساخت قطعات مورد نياز نيز كردند.
در زمينه امور آموزشي نيز اقدامات زيادي انجام گرفت تا نيروي زميني ارتش به صورت منسجم و مبتني بر علم روز درآيد.
اكنون با گذشت بيست سال از پايان جنگ تحميلي، نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران با گذر از دوران سازندگي و تعمير تجهيزات و امكانات مورد استفاده خود در جنگ، با استفاده از نيروهاي متخصص و مهندسان توانسته است كه تسليحات و تجهيزات نظامي متعددي را طراحي و توليد كند و به مرحله خودكفايي برسد.
از نظر نيروي انساني نيز، با گزينش و استخدام نيروهاي متعهد، مومن و تحصيلكرده، نيروهاي آماده‌اي را جهت دفاع از كشور و نظام جمهوري اسلامي ايران تربيت كرده است.

۱۳۸۸ فروردین ۱۸, سه‌شنبه

کروبی وجایگاهش رابهتربشناسیم


نوشته :حمیدمظاهری
پرداختن به شخصیتهای دیگرنبایدماراازنقش بی بدیل وتاثیرگذارشیخ ارزشی کیان اسلامی (کروبی)غافل نماید
هموکه درکوران ایام فقرمردانگی وشهامت درقبل وبعدازانقلاب همچون ستاره ای
درکنارخورشیدپرفروغ ولایت امام راحل درخشید۰استوارمردی که تشـکل وحزب را
معنایی واقعی بخشید و باتوجه به اساسنامه مجمــع روحانیون که پـذیـرش غیـر
روحانی رادرشورای مرکزی منع کرده درزمانیکه ریاست این تشکل روحانی رابرعهده
داشت کناره گیری کرده وحزبی رابنیان نهاد تادرگستره ای وسیع ترازقابلیت افراد
دربه بارنشستن آرمان شهدا بهره جوید۰همگان باید بدانند کروبی تاثیرگذارتـرین
فرد درنتیجه دوم خرداد۷۶بوده ودرتمامی انتخابات ازسال۷۵به بعدسراغ میرحسین
راگرفته واصرارش برحضورمیرحسین موثرنیفتاد واین بارنیزپس ازاطمینان ازعـدم
حضور موسوی پای به عرصه انتخابات گذاشت والبته کروبی فرزانه مـردی است
تاثیرگذارکه درجایگاه وموقعیتی معنوی بالاترازریاست جمهوری قرارداشته وبایستی
نقش والایش بتوسط بزرگان شناسانده شود واینک مقاله دراین خصوص:
نامه ای ازیک جانباز خطاب به مردم ایران0احزاب0گروههاوشخصیتها((کروبی رابهتربشناسیم))
شخصیت کاریزماتیک شیخ اسطوره ای اصلاحات رافقط بخاطراصولگرایی اش میستائیم
اصولگرایی که تعریفی جدای از مدعیان آن دارد۰
0بخاطربیاوریم که نظام وانقلاب درهربرهه ای نیازبه مدیریت فردی دلـــسوز وکاردان داشتند۰
آقا کروبی جزء اولین کسانی بودندکه حضرت امام سراغشان رامی گرفـتند واعتماد وافری به
مدیریت ایشان داشتند0خانواده معظم شهدا رادرآن هنگامیکه شائبه بی توجهی وجود داشت
به ایشان سپرد وبحق ازهمان خانواده ها جوانان دیگری تربیـــت یافته وتـــقدیم نظام گردید۰
محرومان را درآن زمانیــکه نیاز به سرپرستی امین داشتــــندامانت ایشان نمود ومســئولیت
کمیته امداد رابه ایشان واگذارفرمودند0خداوند رحمت نماید سیداحمد یـــادگارامام راحل را که
وقتی مشاهده نمودندذخیره واقعی انقلاب زیرشدیدترین تهمتها قرارگرفته وعافیت طلبان سود
وافری راازاینهمه افتراءبرخــــــودارمیگردند لب به سخن گشود ودرســـالیان اواخرعمرمبارکشان
حفظ حرمت این اسوه شجاعت وایثار رایادآورگردید وفرمودند:کروبی آبرویش رابرای انقلاب واسلام داده
همان سیداحمدی که درسوگ پدرفرزانه خویش هیچکس رابه اندازه کروبی داغدارونالان نیافته بود۰
کدامین شخصیت بغیرازمقام معظم رهبری درجمهوری اسلامی باندازه آیت الله کروبی مدیریت بحران نموده است
امام راحل با درایت مثال زدنی اش حج ابراهیمی رادرحساسترین دوران به شخصیتی سپرد که با
مدیریت بی نظیرش دنیا راتکان داد وپیام جمهوری اسلامی واسلام ناب محمدی رابه گوش جهانیان
دراقصی نقاط دنیای اسلام رسانیده وموجبات بلوغ فزاینده نهضتهای آزادیبخش رافراهم آورد0وآیا
مدیریت مجالس سوم وششم درسالیان اول بعدازامام ویا درموقعیکه توطئه های بداندیشان می رفت
تاجریان اصلاحات رابه کل ازمسیرش منحرف نمایدازعهده کسی جزکروبی برمی آمد۰
واگرمدیریت والای ایشان نبود اصلاحات رابه ناکجابادی رهنمون می نمودند که آن سرش ناپیداست0
عده ای ازاصلاح طلبان درمجلس ششم می خواستند تلافی عصیان انحصارطلبان نمایند شیخ اصلاحات
علیرغم اینکه بزرگترین جفا را ازانحصارطلبی چشیده وتا مرز رد صلاحیت درمجلس چهارم پیش رفته بود
با آبرویش وارد میدان گردید ومقتدرانه مانع ازظهورحوادثی گردید که دست فرصت طلبان رادرسوء استفاده
ازوقایع نسنجیده بازتر می نمود0
اصلاح طلبان با آنهمه سابقه وبلوغ سیاسی نباید آنقدرساده لوح باشند که ندانندآگردرایت کروبی درفتح سنگر
به سنگر وحفظ موقعیت اصل وکلیت نظام نبود اصلاحات رادرهمان نطفه خفه میکردند0دوم خرداد جریان پاک و
واصیلی بودکه با هوشمندی آقای کروبی که درراس مجمع روحانیون بودند هدایت ورهبری گردید0چه اینکه آقای
خاتمی منتخب مردم دردوم خرداد عضوی ازمجمع روحانیون بودند0چگونه عده ای از16سال قبل سخن می گویند
وآن رانقادی می نمایند درحالیکه خودازهواداران وطرفداران آن زمان سیاستهای اقتصاد آزاد مطلق بوده وآزادی
لجام گسیخته اقتصادی راترویج می نمودند ومهرتائیدی برتنگناهای موجود سیاسی جامعه وفقرفرهنگی می زدند و
باخصوصی سازی موهوم حراج براموال عمومی می زدند0وآن هنگامیکه کروبی وخاتمی حذف وموسوی فرصت
خدمت نیافت اینان به مدیریت های کلان رسیده وحداقل دراستانداری ها وسفارتخانه ها بکارگیری شدند0
چگونه اکنون باصطلاح اصولگرایان دایه مهربانتر ازمادرشده اند درحالیکه گروههای خط امام ومجمع روحانیون تنها
گروهی بودند که هزینه گزاف آنرا پداختند وازدولت ومجلس وقوه قضائیه حذف گردیدندوقلع وقمع شدند

۱۳۸۸ فروردین ۱۶, یکشنبه

کاربرای رضای حق


موسوی:
كاري كه براي رضايت حضرت حق صورت مي‌گيرد
و همراه با گذشت و عقلانيت جمعي باشد به رغم
فراز و نشيب‌هاي مختلف دوام مي‌آورد

۱۳۸۸ فروردین ۱۲, چهارشنبه

13بدر وطبیعت درمانی




روش طبيعت درمانى نيروهاى شفابخش طبيعت را به عنوان مهم‏ترين عامل درمان بيمارى‏ها باور دارد. اين مكتب درمانى مى‏گويد درمان بيمارى (هر گونه بيمارى كه باشد) مستقيماً وابسته به عمل نيروى شفابخشى طبيعت موجود در بدن انسان است.
تاريخچه شكل گيري اين روش چيست؟ بيمارى تنها يك پديده ناشناخته نامطلوب نيست كه پزشك از ابتداى پيدايش علايم ظاهرى آن بكوشد با استفاده از عوامل خارجى (داروها) آن را سركوب كند، بلكه بازتاب و نمايش كوشش بدن انسان براى بازسازى تعادل و توازن انرژى‏هاى درونى است كه آشفته و كم و زياد شده‏اند. بنابراين درمان بيمارى و بازيابى تندرستى، بى‏ترديد كار طبيعت است كه نيروهاى آن به تنهايى، يا با يارى داروهاى پزشكى و اصلاح روش زندگى، سرانجام تعادل انرژيايى بدن را بازسازى مى‏كنند. اساس اين روش كشف و رفع ريشه مولد بيمارى است خواه چنان زمينه‏اى شيميايى باشد (كجروى در خوردن، نوشيدن، تنفس، دفع و غيره)، خواه مكانيكى باشد (حالات زيان‏آور رفتارى و سوءاستفاده از بدن به ويژه بدشكلى ستون فقرات، انقباض عضلات، مفاصل سخت يا خراب شده و غيره)، يا روانى - ذهنى باشد (نگرانى، افسردگى، وسواس، اسكيزوفرنيا و غيره) .آنچه او مى‏كوشد انجام دهد اصلاح كليّت وجود شخص بيمار و شيوه زندگى اوست نه سركوب كردن و رفع كردن علائم ظاهرى بيمارى او. روش اجرا چگونه است؟ درمانگران طبيعت درمانى چون ديگر پزشكان از آزمايش‏هاى خون، ادرار، عكس‏بردارى با پرتو ايكس و غيره استفاده مى‏كنند. افزون بر آن‏ها، درمانگران طبيعت درمانى از روشى كه سوءاستفاده از بدن به ويژه بد نشستن، بد راه رفتن، بد ايستادن و غيره را مشخص و اصلاح مى‏كند نيز استفاده مى‏كنند. درمانگر طبيعت درمانى مى‏كوشد روشن كند وضعيت نامطلوب بيمارش نتيجه اين گونه سوءاستفاده‏ها هستند يا نه. از زاويه ديگر پرداختن به اصلاح تغذيه بيمار نقطه آغاز هر كوشش درمانى به روش طبيعت درمانى است. درمانگران طبيعت درمانى باور دارند كه بسيارى از دردها و ناراحتى‏ها و بيمارى‏ها مولود ذهن آشفته يا كج‏پندار هستند. نكته اصلى در اين نگرش اين است كه آزادسازى ذهن از فشارهاى روانى و تجربيات تلخ به بدن امكان مى‏دهد خود را بازسازى كند و نيروهاى طبيعى خود را به طور كامل در شفاى بيمارى‏ها به كار گيرد. چنين است كه درمانگران طبيعت درمانى با استفاده از همه عوامل و وسايل معقولى كه در دسترس دارند مى‏كوشند به بيمار كمك كنند شيوه زندگى خود را اصلاح كند و تعادل طبيعى آن را به آن بازگرداند. اين روش چه كاربردي دارد؟ روش طبيعت درمانى نتايج خوبى در درمان بيمارى‏هاى زير نشان داده است: بيمارى‏هاى روده‏اى، گلو درد، ناراحتى‏ها و زخم و تورم جدار معده، برونشيت و ديگر ناراحتى‏هاى تنفسى، بواسير، انواع ناراحتى هاى دستگاه گوارش و جگر، دردهاى مهره‏اى و مفصلى، برخى انواع آرتروز و رماتيسم، سرماخوردگى، انواع عفونت‏هاى داخلى، انواع افسردگى‏ها، اختلالات عصبى - روانى، بيمارى‏هاى مولود كمبود ويتامين ها و مواد معدنى ضرورى، انواع سردردها و ديگر دردهاى ناشناخته، خستگى‏ها و ناتوانى‏هايى كه علل ناشناخته دارند، آبريزش بينى و حساسيت‏هاى مزمن، نقرس، فشار زياد خون، چربى زياد خون، چاقى و حتى بيمارى‏هاى خيلى خطرناك چون بيمارى قند و سل ريوى

تأثير طبيعت در به اختيار در آوردن استرس
تماشاي مناظر طبيعي زنده نه تنها از ميزان استرس افراد مي‌كاهد بلكه از عواقب آن مانند ناراحتي‌هاي قلبي و پرخاشگري كم مي‌كند.
به گزارش باشگاه خبرنگاران به نقل از پايگاه خبري هلث دي نيوز، توجه بيش از اندازه به مقوله تكنولوژي، فوايد طبيعت زنده در تسكين استرس را مي‌پوشاند.
براساس تحقيقات انجام شده از سوي محققان دانشگاه واشنگتن تماشاي مناظر طبيعي نه تنها از ميزان استرس مي‌كاهد بلكه از ايجاد ناراحتي‌هاي قلبي كه در نتيجه استرس ايجاد مي‌شود، كم مي‌كند.
تاریخچه ی سیزده بدر
همانطور که پیشینه ی جشن نوروز را از زمان جمشید میداننددرباره ی سیزده به در هم روایت هست که :جمشید شاه پیشدادی روز سیزده نوروز را در صحرای سبز و خرمخیمه و خرگاه بر پا می کند و بارعام می دهد و چندین سال متوالی این کار راانجام می دهد که در نتیجه این مراسم در ایران زمین به صورتسنت و آیین درمی آید و ایرانیان از آن پس سیزده بدر را بیرون ازخانه در کنار چشمه سارها و دامن طبیعت برگزار می کردنداما برای بررسی دیرینگی جشن سیزده به در از روی منابع مکتوب ،تمامی منابع مربوط به دوران قاجار می باشند و گزارش به برگزاری سیزده به در در فروردین یا صفر داده اند ، از همین رو برخی پژوهشگرانپنداشته اند که این جشن بیش از یکی دو سده دیرینگی ندارداما با دقت بیشتر در می یابیم که شواهدی برای دیرینگی این جشن وجود دارددکتر غیاث آبادی پژوهشگرتاریخ وفرهنگ ایران باستان و باستان ستاره شناسدر این باره به گسترش بسیار، تنوع و گوناگونی شیوه های برگزاری این جشن اشاره می کند که بر پایه ی قواعد مردم شناسی و فرهنگ عامه ،هر چقدر دامنه ی گسترش باوری فراخ تر و شیوه های برگزاری آن متفاوت تر باشد ، نشان دهنده ی دیرینگی بیشتر آن است.همچنین مراسم مشابه ای که به موجب کتیبه های سومری و بابلی از آن آگاهی داریم، آیین های سال نو در سومر با نام « زگموگ » و در بابل با نام « آکیتو» دوازده روز به درازا می کشیده و در روز سیزدهم جشنی در آغوش طبیعت برگزار می شده.بدین ترتیب تصور می شود که سیزده بدردارای سابقه ای دست کم چهار هزار ساله است.

شاهینی بنام میرحسین


مردیکه بایستی میآمد وبایدبسازد
نوشته:حمیدمظاهری
رسالت عظیمی که بردوش این مرد سالهای استقامت وجوانمردی سنگینی می نمایدعهده داری
مسئولیت والای سینه سرخان است اوست که رازها باخود دارد وروزنه امیدی است به دنیایی
دیگرگونه0اقبال لاهوری درمثنوی حزب کلیم میگوید:آنچه سرنوشت ملتها رابناگاه تغییرمیدهد
نیرویی است که عقل کلیم حریف آن نمی شود0میرحسین شاهینی است که دورترین دورها را
می بیند0پولاد مردی است که راه فرمانروایی راباعشق به وطن ونوعدوستی پیموده است0
اومقتضیات دنیای کنونی رابخوبی می شناسد0اوخاک خورده دوران مبارزه ای سخت با دون
صفتان متحجر واستکبار واستعمار وخودکامکی است وبفکرفردایی است که شهید حمیدباکری
تحملش رابرای فرزندان جهادی این مرز وبوم رقت بارترسیم نموده است0اویا دبودخاطره ای
سبزاست0سبزی ازآن دست که جنگل درپیشانی عشق می نشاند0مردی است باهیبت مردانه
آن سان که سپیداردرجنگل قد راست می کند0درآبادان قلبش جوششی است ازخون وگرمای
ایستادگی جاودانه